باشه!!!


همه ی نوشته هامو سوزوندم(هر روز به قتل میرسمو شعر من فقط ،به انتشار شعله کبریت میرسه)
دیگه از گذشته چیزی ندارم که یادم بیاد حتی چیزی که امروز دیدم و مربوط به اون نوشته ها میشه
هرچی هست همین حالاست همین امروز
و نوشته های این وبلاگ که با یه دکمه حذف میشن
و آینده.
آینده ای که آیینه اش همین گذشته ی سوخته است
امیدی هست؟تاریکه؟کور شدم؟
هرچی هست سیاهه.مشکی.

و
الان یه نفر گفت :" امیدواری چیز خوبیه ولی نه در مورد این جور چیزا.. "
اما من فقط به خودم امیدوار شدم ها!!!

راستی..
خیلی هم خوب نیست تو واقعیت بعضی چیزا رو لمس کنی...!!!!

همون خیالش هم زیاده...باور کن...



دروغه


آخ که چه دلگیره هوای من بی تو
چقد نفس گیره قدم زدن بی تو

تو خلوت کوچه گرفتن دستات همش دروغه دروغ

چقد ادامه بدم به گم شدن تو این خیابونای شلوغ


تو کافه خالی یه استکان چایی کنار تنهایی
اونطرف میزم
جات خالیه عزیزم

:(

         :):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):) :):):):):):):):):):):):):):):):):

با تمام وجود غمگینم

شب شکن

کسی هوس نمیکند که با من آشنا شود
برای بارش تنم شوق اقاقیا شود

اگر برای مرگ غم نیاز من یک هوس است
چرا صدا نزد مرا کسی که بهترین کس است

نامه سرگذشت من نوشته شد به دست باد
کبوتر نامه بری دل به دیار من نداد

برای کوچ تن عشق کوچه پر از ترانه بود
ثانیه های مرگ ما زندگی عاشقانه بود

تو بودی آشنای من ای که لبالب از منی
تشنه الهام شبم تو فکر شب شکستنی

من شب مهبوت خزان تو پر دریغ قصه ای
بگو کجاست اسم تو ای که مرا نوشته ای

به جز شکوه تن تو منکه سحر نمیشوم
به جز حدیث دست تو کوبه در نمیشوم

چرا هوس نمیکنی که با من آشنا شوی
دوباره برکشتی من سایه ناخدا شوی

   

کابوس



وقتی که زندگی یه تئاتر مزخرفه
تنها به جرعه های فراموشی دلخوشم


کسی و مثله من پیدا نمیکنی که هنگام بیداری بختک روش افتاده باشه و هر تصویری که میبینه کابوس باشه
وقتی چشمات میبینن و نمیتونی لمس کنی زیبایی هارو
وقتی کسی صداتو نمیشنوه و فریادت به جایی نمیرسه

بدتر از همه اینه که شبها هم تصاویر دیده شده روز توی خواب مرور میشن


دستم به جایی بند نیست و نه دل کسی به بودن من خوش

هرروزپاییزه

آلبوم جدید چاوشی به نام پرچم سفید دو روز پیش منتشر شد منم دیروز خریدم با قیمت دو هزار تومان!

چند تیکه از این آلبوم رو دوست دارم که مینویسم اینجا تا به یادگار بمونه برای منه تنهای پاییزی


لعنت به این دبدار     لعنت به این دیوار 

لعنت به این آوار      من زیر آوارم

هر روز پاییزه         هر هفته پاییزه

هرماه پاییزه           هر سال پاییزه


------------

جوابم نکن مردم از نا امیدی شایدعاشقم شی خدارو چه دیدی

خیال کن جواب منو دادی اما     عزیزم جواب خدارو چی میدی


-----------

من باید چکار کنم منو باورت بشه       که یکم تحمل و عاشقی سرت بشه

این چه راه و رسمیه این چه امتحانیه  خوان هفتصدم گذشت این چه هفت خوانیه



به خیالم که تو با من یه همیشه آشنایی


به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیز ترینم
آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم
به خیالم که تو با من یه همیشه آشنایی
به خیالم که تو با من دیگه از همه جدایی

من هنوزم نگرانم که تو حرفامو ندونی
این دیگه یه التماسه من میخوام بیای بمونی

من و تو چه بی کسیم وقتی تکیمون به باده
بد و خوب زندگی منو دست گریه داده
ای عزیز هم قبیله با تو از یه سرزمینم
تا به فردای دوباره با تو هم قسم ترینم

سقوط


ای سقوط بی تامل زیر تکبیر مداوم
محتضر شرم قدیمی ای تباهی مقاوم
به کدوم مذهب شومی که چشات رنگ غروره
می شنوم صدای مرگ و بی ترحم تو عبورِ
تو خودت خواستی که دنیا به حضور تو بخنده
این طبیعیه که روحت تو گذشته ها بگنده
وقتی تفسیر حضورت بی بها و بی دلیله
تو نماینده قومی شدی که تنش علیله
من چرا باید نگامو با چشای تو بسنجم
تو گلوت هرزه می خونه چرا از صدات نرنجم
بوی یک عقده ی پنهون میاد از کاسه ی چشمات
یه هزارس که تو داری این جناز رو رو دستات
من خجالت زده ی گناه مرسوم تو هستم

تو حماتت طلوعی و من از معجزه خستم


شاهین

چشم من و گوش من


...در این متفرقه ها گاهى از عقل و هوش به این عنوان انتقاد شده که عقل و هوش دشمن انسان است، به معنى اینکه آسایش را از انسان سلب مى کند، راحت را از انسان مى گیرد، عامل سلب آسایش و راحتى است، چرا؟ براى اینکه انسان اگر عقل و هوش نداشته باشد حس نمى کند، وقتى حس نکند ناراحتیها را درک نمى کند، و وقتى که موجبات ناراحتى را درک نکرد آن دردى که ناشى از این موجبات ناراحتى است برایش پیدا نمى شود. مثلاً شعر معروفى است که مى گوید:
دشمن جان من است عقل من و هوش من کاش گشاده نبود چشم من و گوش من خود ما هم گاهى مثلاً مى گوییم: خوشا به حال فلان کس که بعضى چیزها را نمى فهمد، یا: خوشا به حال تو، چقدر تو راحتى که نمى فهمى، من بدبختم که حس مى کنم و مى فهمم. فرخى یزدى از شعراى انقلابى نیم قرن اخیر مى گوید:

چیزهایى که نبایست ببیند بس دید به خدا قاتل من دیده ی بیناى من است

حسرت

رد میشوند و تو حسرت میخوری 


سیر شدم


تصاویر دیگر نمیخواهم


نقطه لمس کجاست ؟

سیگار

اثرات سیگار:)


-افزایش سرعت و دقت در فعالیت‌های نیازمند پردازش سریع اطلاعات. این تأثیر هم در هنگام سیگار کشیدن و هم مصرف خوراکی نیکوتین مشاهده شده‌است.
-بهبود عملکرد سیستم حرکتی بدن
-سیگاریها بطور معمول از غیر سیگاری‌ها لاغرترند، حتی با وجود کالری‌های بیشتری که تغذیه می‌کنند.




بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

!!!

دیگه دیوونه میشم    بزودی