هیچ است-13

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگرگوشه هم از شیربریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
پدرت گوهر خودرا به زر و سیم فروخت
پدرعشق بسوزد که درامد پدرم
عشق و آزادگی و حسن جوانی و هنر
عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در روز از شهر
من خودم سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود میگذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از چه کار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

-------------------------------------------------------------------------------------------------

دو روز از سیزده بدر میگذره اما دومین ساله که یه سایه نمیذاره بهم خوش بگذره...کاش فقط ای کاش

هیچ است-5

سلام..........به سال جدید

سلام به وبلاگم

سلام به اونایی که میومدن اینجا و من نمشناسمشون

سلام به تنهایی خودم که خیلی با وفاس

سلام به هیچ