سقوط


ای سقوط بی تامل زیر تکبیر مداوم
محتضر شرم قدیمی ای تباهی مقاوم
به کدوم مذهب شومی که چشات رنگ غروره
می شنوم صدای مرگ و بی ترحم تو عبورِ
تو خودت خواستی که دنیا به حضور تو بخنده
این طبیعیه که روحت تو گذشته ها بگنده
وقتی تفسیر حضورت بی بها و بی دلیله
تو نماینده قومی شدی که تنش علیله
من چرا باید نگامو با چشای تو بسنجم
تو گلوت هرزه می خونه چرا از صدات نرنجم
بوی یک عقده ی پنهون میاد از کاسه ی چشمات
یه هزارس که تو داری این جناز رو رو دستات
من خجالت زده ی گناه مرسوم تو هستم

تو حماتت طلوعی و من از معجزه خستم


شاهین

نظرات 2 + ارسال نظر
جزیره عشق جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 18:35 http://jazireyeshgh.blogfa.com

سلام دوست خوب



دنیای خیالی شما


جای خوبیه


از خوندنش لذت بردم


به من هم سربزن خوشحال می شم




هیــــــــــــــــــوا سه‌شنبه 28 آبان 1392 ساعت 20:36

آفرین عزیزم .. از شاهین گفتن دست برندار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد