خسته شدم خسته هر چی درده
آی رو دوش من درده هزار تا مرده
جنگ با این همه غم و غریبی
یکی بگه رسم کدوم نبرده
بهار و پاییز و زمستون چیه!
برگ درخت من همیشه زرده
وقتی زمونه رو گرفته از من
دلم دیگه دنبال چی بگرده
ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریه
بغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو ، بازم بهاری شو
با درد خلوت کن ، از غم شکایت کن
هزار تا خورشید واسه ی ما کمه
دنیا بدونه عشق خیلی سرده
باید بسازه و بسوزه با غم
دلی که بازیچه ی داغ و درده
حتی بخوابم روز خوش ندیدم
بپرس از این چشما که خواب گرده
منتظره کدوم خوشی بمونم
دنیا مگه چی داشته رو نکرده
سلام دوست گرامی:
باید بگم دنیای خیالی انسانها هم می تواند خوب باشد وهم بداما باید بگویم زیاد سعی کن خیالاتی نباشی سعی کن واقعیت
راببینی اما میدانی واقعیت چیست در اصل "واقعیت همان خیالات من وتوست "بما سربزن تا خیالات واقعی را ببینی .
با تشکرسیاست نو.
موفق باشی همیشه
سلام دوست عزیز سایت جالبی داری خیلی خوشم اومد اگه موافق باشی همدیگه رو لینک کنیم. منو با نام" قشنگ و دوست داشتنی "و آدرس وبلاگم لینک کن و بهم خبر بده تا لینکت کنم
خوشحالم که یه دوست جدید پیدا کردم مرسی بای
سلام..
چه طوری..؟؟
این چیه نوشتی..!!
چی شده....؟؟؟؟ناراحتی...؟؟؟
دلت گرفته داداش سینا..!!
البته اسمتو سانسور کن..
نبودی چند وقت کجا بودی...؟؟؟من بیشتر از تو بودم که امتحان دارم...
چی شده...به من بگو داداش...
سلام خوبم
چرا سانسور کنم؟؟؟
میومدم اما برای نوشتن هیچ نبود
هنوزم نیست
نوشتن هم انگیزه میخواد هم موضوع ... هیچ اتفاق و تغییری نیست
مثل مرداب ساکنم
سلام
واقعا زیبا بود...