این آهنگ اون برنامه تابستون بود که...میدونم یادتونه
اما...
برای من هیچ تابستونی رنگ بازی و خنده نداشت،هیچ جای زندگیم خنده نداره،بلکه خنده داره!
تابستون واسه من جز بوی تینر و خستگی از بالا پایین شدن روی چهار پایه چیز دیگه ای نیست
قلم به دست رنگهای روغنی و پلاستیک و خانه هایی عتیقه تر از صاحبانشان
تحقیری که توی ایم خونه ها میشم و شدم ،و شخصیت یک کارگرو پیدا کردن
و از دید خیلی های کوته فکر یاد گیری صنعت!
برای پول تو جیبی که حقمه از فرزند بودن و کمک به معیشت خانواده وامسال عروسی برادر و جهاز خواهر
و من که هم تو قضیه دانشگاه و... همه بیست و دو سال زندگی و تنهایی سوختم برای برادر بزرگ و خواهر کوچکتر
کسی منو جدی نگرفت به قولی ما همون بدبختی بودیم که هستیم...
برای پدر تابستونا اوستام(کارگر ساده با روزی 10تومن) و بقیه فصول گوشه گیری جدا افتاده
نمی دونم چرا این روزا همه این جوری شدن
هر جاری می ری همه از همه چی ناراضی اند
به منم سر بزن
منتظر نظرات دلگرم کننده ات هستم.