-
عاشقانه ای از اینک شوکران
پنجشنبه 5 خرداد 1390 11:34
روزی که امدند خواستگاری،پدرم گفت:"نمی دانی چه خبر است مادر وپدر منوچهر آمدند خواستگاری تو". خودش نیامد.پدرم از پنجره نگاه کرده بود.منوچهر گوشه ی اتاق نماز می خواند.مادرم یک هفته فرصت خواست تا جواب بدهد.من یک خواستگار پولدار تحصیلکرده داشتم.ولی منوچهر تحصیلا ت نداشت.تا دوم دبیرستان خوانده بود و رفته بود سر...
-
بیزاری
چهارشنبه 4 خرداد 1390 11:41
وقتی همه ازت متنفرند تو چرا دوستشون داشته باشی؟
-
غروب
سهشنبه 3 خرداد 1390 16:22
شاخه ها پژمردست سنگ ها افسردست رود می نالد جغد میخواند غم بیامیخته با رنگ غروب می تراود ز لبم قصه سرد: دلم افسرده در این تنگ غروب
-
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
سهشنبه 3 خرداد 1390 16:07
امشب به بر من است آن مایه ناز یارب تو کلید صبح در چاه انداز ای روشنی صبح به مشرق برگرد ای ظلمت شب با من بیچاره بساز -.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.--.-.-.-.-.- بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است
-
سکوت
سهشنبه 3 خرداد 1390 11:05
یک کاغذ سفید را هرچقدر هم که سفید و تمیز باشد کسی قاب نمی گیرد ، برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت.
-
پایان
سهشنبه 3 خرداد 1390 10:39
پایان
-
iLOVEyou
دوشنبه 2 خرداد 1390 11:23
-
توهم
یکشنبه 1 خرداد 1390 10:56
از زمانی که تو را من دیدم...روزها میگذرد من ِ بی تو...روزها سختی اش را دیدم و دل در آرزوی رسیدن به تو است و دست خواهشمند لمس قلب پاک و فکر در خیال با تو بودن شوق صحبت با تو شوق لمس عشق و ... و صدایی از دور... وصدایی نزدیک می پراند فکرم را از تو به سوی نزدیک تر به خودم، که چه بودم هستم خواهم بود
-
Love is Life
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 18:42
-
یکی منو احضار کنه
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 18:39
باور ندارم هر چیزی که میشنوم هر چیزی که می بینم... انگار همه ی دنیا واسه این ساخته شده که منو فریب بده همه چیز دروغه هیچ لذتی راست نیست هیچ چیز وجود خارجی نداره انگار همین الان توی برزخم...فقط نمیدونم کی مردم،اصلا من بدنیا اومدم؟ مثله روحی می مونم که داره از بالا به همه ی دنیا نگاه میکنه و دستش به هیچ چیز نمیرسه یکی...
-
تو هم بگذر از این تنها
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 18:36
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها یه نیرویی هست که منو تنها نگه میداره،نیرویی که یه دلیل فیزیکی قوی داره.شاید اگه از تنهایی در بیام یه جایی به یه چیزی بربخوره یه اتفاق بیافته که نباید... چرا من؟ تا کی باید سرکوب کنم نیازهایی که منو افسرده میکنه براورده نشدنش،منو عقب نگه...
-
عکسهایLOVE
سهشنبه 20 اردیبهشت 1390 15:18
-
عشق
دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 19:31
عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است ، همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.عشق و احساس شدید دوست داشتن میتواند بسیار متنوع باشد و میتواند علایق بسیاری را شامل شود. در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به...
-
دلم تنهاس
پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 11:41
-
آخ که چقد خوبه قدم زد ن با تو
چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390 13:43
-
نفرت
یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 11:50
شنیده ام گفتی ، که دل می خوای از من پشیمونه دل تو گریونه چشم تو یادت بیاد روزی که کشتی قلب منو که نفرت و کاشتی تو روح و جسم منو الان دیگه دیره دیگه نیا پیشم دل،نمی خوادت نگو دوستت دارم برای من روزی تو بهترین بودی کنار من بودی تو عشق من بودی ولی نخواستی منو ، تو پس زدی دلمو الان دیگه نفرت بجای عشق اومده نشسته تو...
-
لحظه آبی
جمعه 9 اردیبهشت 1390 15:03
-
رفیق
پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390 18:20
&;nbsp;
-
خالی
پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390 18:03
-
دچار
پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390 18:01
-
دل
پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390 12:42
یک حجم انبوه،اما خالی و تنها حجمی پر از هیچ و سیاه و سرد با ما آن حجم دارد درونش خون گرمی حجمی پر از تنهایی و سرد وسیاهی سردی آن نشات ز تنهایی گرفته احساس و عشق و عاطفه انگار مرده با چه امیدی در هر نفس می تپد اما امید آن از جمع من با تو تا ما
-
بهشت و جهنم
پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390 12:28
حق به جانب آنهایی است که می گویند بهشت و جهنم در خود اشخاص است،بعضی ها خوش به دنیا می آیند و بعضی ها ناخوش.........صادق هدایت
-
شوق زندگانی ،کور
پنجشنبه 8 اردیبهشت 1390 12:12
آشوب در وجود و فکر متوقف و عشق زندگانی تعریف شده و زندگی مغز رو به دیوانگی....خارچ از تعریف زندگی،تغییر......عشق،تغییر شوق زندگانی ،کور آری دیگر با شما کاری ندارم آخر دیگر با شما حوصله ندارم شاید زندگانی جدید،پایه ریزم شوق زندگی در من هست؟ زندگی،تغییر عشق بودن در من هست؟ عشق،تغییر و از حوصله خارج،تکرار
-
ه ی چ
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 18:40
-
مرگ
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 17:58
چرا از مرگ میترسید؟ چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟ چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید؟ مگر می این چراغ بزم جان مستی نمی آرد؟ مگر افسون افسونکار نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد؟ مگر این می پرستی ها و مستی ها،برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست؟ مگر دنبال آرامش نمی گردید؟ چرا از مرگ می ترسید؟ کجا آرامشی از...
-
دوباره بر میگردم
جمعه 10 دی 1389 14:05
صدا میزنم از دل به دل که نزدیک تر است به خیسی چشمانی که خیره به پنجره است من از نگاه آخر تو فهمیدم که سرنوشت دل تنهای من سفر است قسم به این دستها یی که از گره واشده است قسم به من به همین روح که از تنم جدا شده است قسم به این شب و بی خوابی لعنتی ام دوباره برمیگردم به عشقو به عاشقیت به آخرین دیدارمان به بوسه از رویت...
-
نبش قبر
جمعه 10 دی 1389 14:03
جفت نیمه ی گمشده نیست آن همیشه با من بوده است . . . . سالها در محله ای مدفونم حال سیاهه ای رسیده که میخواهند نبش قبر کنند من هنوز نپوسیدا ام من با اشک غسل کرده ا م کفنم از جنس نگاه های توست و تلقینم خنده های امید دهنده لحد من از انتظار روی مرا گرفته نکیر و منکر از امکان وقوع وصل پرسیدند و جوابم جز .... نیست نبش قبر...