باور ندارم هر چیزی که میشنوم هر چیزی که می بینم...
انگار همه ی دنیا واسه این ساخته شده که منو فریب بده
همه چیز دروغه هیچ لذتی راست نیست هیچ چیز وجود خارجی نداره
انگار همین الان توی برزخم...فقط نمیدونم کی مردم،اصلا من بدنیا اومدم؟
مثله روحی می مونم که داره از بالا به همه ی دنیا نگاه میکنه و دستش به هیچ چیز نمیرسه
یکی منو احضار کنه
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
یه نیرویی هست که منو تنها نگه میداره،نیرویی که یه دلیل فیزیکی قوی داره.شاید اگه از تنهایی در بیام یه جایی به یه چیزی بربخوره یه اتفاق بیافته که نباید...
چرا من؟
تا کی باید سرکوب کنم نیازهایی که منو افسرده میکنه براورده نشدنش،منو عقب نگه میداره